راهبرد جنبش کوئیر (بخش دوم)

ادامه راهنمای نخست: حساسیت زدایی

… روند بی تفاوت شدن همجنس گرایی/دوجنسگرایی/ترنس-هراس ها و همجنسگرایی/دوجنسگرایی/ترنس-ستیزها، مشابه زمانی است که صدای گوش خراشی از بیرون خانه به گوش می رسد. اگر صدا بسیار آزار دهنده باشد ممکن است کار به زد و خورد کشیده شود ولی اگر کمتر گوش خراش، مقطعی و یا هر بار از یک منبع بود، اهل خانه، خود و کاری که می کنند را با آن تطبیق می دهند.

برای اینکه افراد مورد هدف ما شانه های بی تفاوتی شان را نسبت به اعضای جامعه ی انسانی ال.جی.بی.تی بالا اندازند، اقلیت های جنسی و جنسیتی ابتدا باید کاری کنند که از ایشان به عنوان عده ای منفعل و در خفا، ناشناخته و مرموز یا عجیب و غریب و بسیاری دیگر از اینگونه القاب یاد نشود. اینهمه مستلزم هرچه بیشتر دیده شدن است.

نکته اینجاست که یک رفتار نو _ مانند وجود، حضور و مبارزه اجتماعی ما _ به شرطی رفتار نو تلقی نمی شود که در بستر زمان به اندازه کافی و آرام جای خود را باز کند. تنها در این صورت چراغ هشداری روشن نمی شود. تنها در این صورت کسی نمی تواند بگوید: “من اعلام خطر می کنم.”

اگر در اجرای این راهکار، سرعت حرکت شدت نامناسبی گرفت، چیز دیگری برای فرافکنی باید علم شود یا حتی یک شوک بزرگ و بی ربط باید اعمال گردد. با این روش حتی یک جغد را به جای کبوتر صلح می توان نشاند! دلیل می خواهد؟!

مگر نمی دانید که سیاستمداران شب ها پشت درهای بسته با هم جلسه می گذارند و بعد جنگ به پا می شود؟! کبوتر شب ها نمی بیند؛ تازه جغد نه تنها شب ها بیدار است که هوای پشت سرش را هم می تواند داشته باشد و این برای صلح، بسیار بهتر است.

گاهی برعکس با فرافکنی و شوک می توان یک حرکت اجتماعی را سرعت بخشید.

هر یک از افراد جامعه از بی تفاوت سازی، حساسیت زدایی، فرافکنی و شوک در روابط روزانه استفاده می کنند. زمانی که خبر مرگ کسی را می خواهند بدهند اول می گویند در بیمارستان است یا زمانی که با ماشین کسی تصادف جزئی می کنند، بعید است که بگویند چپ کردم.

دیکتاتورها نیز از حساسیت زدایی و شوک برای پایین کشیدن عزت نفس و شکستن حرمت و کرامت نفس و منفعل کردن مردم استفاده می کنند. جنگ مداران هم برای بی تفاوت کردن لشکر خود نسبت به بوی خون و کشتار از آن بهره می برند و حتی قیمت گذاران آرد نیز برای بالا بردن قیمت نان، اول خبرش را می دهند پس از آن، خودش را می آورند!

احتمالاً تبلیغات دستگاه های عریض و طویل دولتی- حکومتی را به یاد آوردید ولی اشتباه نشود، شگرد حساسیت زدایی و شوک تنها یک وسیله است، مهم اینکه با نیتی نیکو و برای هدفی پاک استفاده شود.

تا به حال فکر کرده اید که چگونه یک جراح می تواند تیغ برانی را با فشار دست خود به عمق گوشت و استخوان بیمار فرو کند و فوران خون را ببیند؟ یا یک گارگر پیر چطور وزن زیادی را روی دوش می کشد؟

بنابراین در حرکتی آرام و در ابتدا برای ضعیف کردن رفتارهای افراطی و همجنسگرایی/دوجنسگرایی و ترنس-هراس، افراد بیشتری درباره همجنس گرایی/دوجنسگرایی/ترنس سکسوئل ها و ترنس جندرها و … فقط باید حرف بزنند. تنها افراد بیشتری باید شک کنند و بی تفاوت شوند، به ویژه وقتی حمایت کنندگان کم هستند.

در این راه، جاری ماندن روند کلی حساسیت زدایی و منظم بودن آن مهم است چراکه نشان می دهد دیدگاه ها و تفاوت دیدگاه ها هست و لذا فرانرم گرایان وجود دارند. آب پاک ولی راکد عاقبتی جز فساد، در زمین یا بر هوا رفتن ندارد.

یک جستجوی ساده واژگان “همجنس”، “همجنسگرا”، “همجنسگرای”، “همجنسگرایی”، “دوجنسگرایی”، “ترنس” و مانند آن در بیست و چهار ساعت گذشته، مدلی از روند جاری به دست می دهد. اینکه از کجا سرچشمه گرفته است، چه گروه هایی مسیر آنرا جهت می دهند و احتمالاً به کجا می خواهند ببرند.

چنین جستجویی برای دیگر واژگان اقلیت های جنسی و جنسیتی به کار می آید و روند حرکت در دنیای مجازی که مدلی از روند واقعی یا حقیقی است را آشکار می کند.

ابراز وجود، تنها محدود به مقوله گرایش های جنسی می تواند نباشد و اصلاً در ابتدا نباید باشد و از صلح گرفته تا آشپزی و از اقتصاد بین الملل تا ورزش و … می تواند و باید گسترده شود.

گرچه در فرایند حساسیت زدایی از وجود و سپس حضور خود، به دنبال جنجال نباید باشیم ولی مباحثه با مخالفان نیز می تواند به حساسیت زدایی از وجود و سپس حضور ما خدمت کند، به شرطی که تنها درباره دو گرایش صحبت کنیم(گرایش جنسی و گرایش جنس-جنسیتی)؛ نه اینکه وارد حواشی، رفتار یا جزئیات رابطه جنسی و چگونگی آن شویم. تنها احتیاط از کاربرد ترمینولوژی و واژگانی ویژه ی این امر مطرح نیست بلکه در آغاز مرحله حساسیت زدایی، مناسب است هر وقت بعنوان مثال اسم همجنس گرایی می آید، مسائل جنسی تداعی نشوند. (فراجنسی ها (ترنس ها) و دوجنس گرایان در این مرحله نباید نگران باشند که از آنها غفلت شده است؛ جایگاه ویژه آنها در برون آیی –بخش چهار از پانزده- بیان خواهد شد.)

بیشتر دگرجنس گرایان با شنیدن رابطه جنسی میان دو همجنس بلافاصله و ناخودآگاه آنرا تصور می کنند و چون این تصویر ذهنی بنابر باورها، تجربه ها و یا دیدگاه های پیشین برای آنها قابل درک و طبقه بندی ذهنی (معناگذاری) مناسب نیست، چندش آور می نماید. این طبقه بندی ذهنی نادرست در کنار ابهام ذهنی میان “همجنس بازی-همجنس گرایی” به راحتی می تواند به هراس، نفرت و حتی ستیز تبدیل شود. ارزیابی اجتماعی از ما، شناسایی مجدد ما و تعصبات نیز نقشی کلیدی در این درک و معناگذاری پویا دارند.

به این ترتیب برای ایجاد درک درست و معنایی شایسته باید:

– مفهوم همجنسگرایی از همجنس بازی جدا شود و رفع ابهام گردد.

– بسیار مهم است که دگرجنس گرایان بدانند: “رابطه جنسی-عاطفی دو فرد لزوما از نوع سخت (هارد سکس) نیست. بسیاری بویژه از رنگین کمانی ها در عشقی افلاطونی (نرم) در کنار هم زندگی می کنند.”

– تا وقتی عریان کردن روابط جنسی حتی برای دگرجنس گرایان در پستو مانده است، برای ما هم باید بماند.

– افزون بر آن، برداشت های گوناگون و رفتارهای جنسی و اجتماعی مختلفی میان همجنس گرایان و هر یک از اقلیت های جنسی در داخل و خارج وجود دارد. آمارهای رفتاری آنقدر متفاوت و گاهی متضاد هستند که هر یک از ما و مخاطبان ما را به راحتی به بازی می گیرند و به تفرقه می کشانند. این تفاوت های آماری ریشه در تفاوت های فردی، فرهنگی، هنجاری و محدودیت بروز و حضور اجتماعی اقلیت ها دارند.

باورها و جدل مذهبی نیز نقشی غیر قابل انکار در حساسیت زدایی دارند و در ادامه به آن پرداخته خواهد شد ولی اگر بنا بر بحث باشد پیشتر ایجاد درک درست و معناگذاری ذهنی صحیح اولویت دارد؛ در کنارش تنها سخن گفتن از گرایش های جنسی و جنسیتی و نه رفتارهای جنسی.

هرچند هرگونه گفتگو و فعالیتی پیرامون هراس از اقلیت های جنسی و جنسیتی و بی مورد بودن چنین هراسی (هموفوبیا) به درک موثر و مناسب می تواند بیانجامد ولی لازمه اثربخشی چنین فعالیتی، نگاه سیستمی و نیز توجه به تفاوت ظریف میان هراس و ستیز است:

(اثربخشی، انجام کار درست است و مقدم بر کارایی و کیفیت کار می باشد)

هراس زمانی ریشه می گیرد که فرد نمی تواند آینده یک پدیده یا رفتار و نتایج آن را پیش بینی کند. مثلا نمی داند که اگر همجنسگرایی پذیرفته شود فردا روز چه صحنه هایی را در خیابان، مجله ها یا تلویزیون خواهد دید! چنین هراسی است که در کنار منطق دو ارزشی می تواند به نفرت و ستیز بیانجامد.

هراس از همجنسگرایی به دلیل بی اطلاعی، عدم پیش بینی آینده و در پی آن، از احساس نا امنی بوجود می آید در عوض ستیز با همجنسگرایی، به پشتوانه منطق دو ارزشی و در کنار تقابل منافع، به دنبال هراس و حس نا امنی جوانه می زند و رشد می کند. (منطق دو ارزشی می گوید: “او که با ما نیست حتماً بر ماست!” چنین منطقی است که تفاوت و گروه گروه بودن را نه برای تعارف بلکه برای تعارض می پندارد و حتی می پروراند.)

(آنچه در ادامه راهنمای نخست می خوانید افزون بر حساسیت زدایی، به عنوان جور کردن نوعی دلیل موجه برای نو حامیان محافظه کار هم هست که در راهنمای سوم بیشتر به آن پرداخته خواهد شد.)

تنیده شدن هراس و ستیز به یکدیگر با نگاه سیستمی قابل ریشه یابی و طبعاً قابل جداسازی اساسی می شود. چنین جداسازی دو روش برخورد را نمایان می کند؛ یکی با همجنسگرایی هراسان و دیگری با همجنسگرایی ستیزان (راهنمای پنجم). نگاه سیستمی، روند حساسیت زدایی را اینگونه تشریح می کند:

مهندسی حساسیت زدایی و بی تفاوت سازی، چیزی جز شناخت و جهت دهی پندار یک انسان نیست، پنداری که در کردار و گفتار نمایان می شود. انسان هایی که هدف ما هستند، از ما می هراسند و یا با ما می ستیزند و رفتار آنها می بایست تضعیف و چه بهتر که نابود شود. در اینجا هر دو رفتار فردی و رفتار فرد در گروه (رفتار جمعی) مطرح اند.

خوشبختانه یک قانون طلایی برای همه رفتارهای انسان وجود دارد: “رفتارهای آدمی همواره در پی انگیزه انجام می شوند.”

انگیزه ها از میان فطرت، غریزه، جهان بینی و ایدئولوژی در راستای منفعت جویی بر انگیخته می شوند و از دل اندیشه به فعل در می آیند.

فکر و اندیشه نیز نتیجه فعلیت یافتن، خود را به کمک احساس، تجربه (از جمله عرف و هنجار)، باورها، دانش فعلی و منطق آنقدر می سنجد تا هر بار به درک جدیدتری برسد.

در میان این عوامل نوع منطق یک فرد _دوارزشی یا چند ارزشی بودنش_ عاملی است که می تواند حتی احساسات، تجربه ها، باورها و حتی روش تحقیق وی را جهت دهد و دو نوع درک متفاوت را باعث شود. چنین جهت دهی بویژه بوسیله منطق ناخودآگاه فرد حائز اهمیت است، نوع منطقی که به بواسطه تجربه های منطقی قبلی در وی نهادینه شده است.

در یک جمله مختصر اینکه نوع منطق جامعه نقطه ای اهرمی در تغییر رفتار و تغییر نگرش طولانی مدت جامعه نسبت به گرایش های جنسی است. نقاط اهرمی در سیستمهای پیچیده و آشوب گونه مطرح می شوند و نقاطی اند که با تغییر اندک آنها به عنوان ورودی، تغییرات بزرگی را در خروجی می توان دید و به عبارت بهتر مهندسی کرد. اثر پروانه ای در نقاط اهرمی معنی پیدا می کند.)

به این ترتیب برای اصلاح رفتار برخی نسبت به گرایش های جنسی و جنسیتی، در کنار توجه به احساسات، تجربیات و باورها، منطق آنها از دو ارزشی به چند ارزشی باید اعتلا داده شود تا وجود و حضور رنگین کمان در همه عرصه ها به ویژه جنسی و جنسیتی درک شدنی و سپس پذیرفتنی شود.

از سویی دیگر برای بی تفاوت شدن و بی تفاوت سازی همجنسگرایی-هراس ها و همجنسگرایی-ستیزها توجه به حس امنیت آنها (توان پیش بینی دادن به آن ها) و توجه به کشش کلی جامعه برای شنیدن صداهای نو، اموری ضروری اند؛ تضعیف و چه بهتر تغییر منطق سیاه یا سفید-بین اما قدم نخست است که با بهره گیری از احساسات، تجربیات و باورهای رایج می توان موارد عملی تغییر را مسیریابی کرد.

در راستای نگاه سیستمی، برای هرچه بیشتر رسیدن به جامعه و جهانی بدون همجنسگرا/دوجنسگرا/ترنس-هراسی و ستیز با آن و تثبیت چنان وضعیتی، این منطق سیاه یا سفید-بین است که باید کنار زده شود. افراط گرایی، عدم تحمل مخالف و حتی ناجورکشی (ترور و تروریسم) نیز از همین منطق بر می آید. چنین منطقی در جهل یا غفلت ریشه دارد و تا زمانی که با برد یا باخت، دین یا دنیا، بهشت یا جهنم، ارباب یا رعیت، کارگر یا کارفرما و هر سیاهی یا سپیدی دیگری گره زده شود، طبیعی است که برای کندن ریشه هزاران ساله اش، گاو نر می خواهد و مرد کهن! خوشبختانه ما تنها نیستیم. رنگین کمانی بودن و دیدن و هرگونه مبارزه با سیاهی-سپیدی، دوشادوش یکدیگر برای نابودی ظلم و با هدف برابری خواهی جهانی حرکت می کنند و ساختارهای بی نظیری را برای آینده نوید می دهند.

تفاوت ما امروز مایه آشنایی (تعارف) بشر می تواند باشد. ما موهبتی هستیم که صرف وجودمان می تواند بشر را به دگرشناسی و خودشناسی بیشتر برساند و آینده ای بسیار متفاوت را رقم زند.

با این حساب در نگاه سیستمی به گام حساسیت زدایی و با هدف کاهش دلهره، حقوق اقلیت های جنسی و جنسیتی جزئی از حقوق بشر و هر چه بیشتر انتزاعی باید مطرح شوند. انضمامی صحبت کردن_مانند فرزندخواندگی یا قانونی شدن ازدواج و … _ برای کسی که اصل قضییه را هنوز درک نکرده است، جز میخ بر سندان کوبیدن نیست، در عین اینکه راه گریز از اصل مطلب را با برداشت های سلیقه ای باز می نماید. برداشت هایی که لزوماً همه همجنس گرایان، همه گرایش های جنسی-جنسیتی و یا همه رفتارهای جنسی را نمایندگی نمی کند و در خوش بینانه ترین حالت، داستان فیل در تاریکی تنها برای اثبات وجود گرایش به همجنس و حقوق طبیعی یک انسان تکرار می شود.

وارد جزئیات شدن در مرحله حساسیت زدایی، تشویش های ذهنی زیادی برای جامعه ایجاد می کند و در کل، پیش بینی جامعه از رفتار ما را کاهش می دهد و به هراس از وجود و حضور اجتماعی ما منجر خواهد شد. این روندی است که مخالفان ما با اشتیاق فراوان دنبال می کنند.

 

نویسنده: الف. پ.

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *