جنسیت به مثابه ابزاری برای کنترل اجتماعی

جنسیت به مثابه ابزاری برای کنترل اجتماعی؛ نگاهی به آرای میشل فوکو (Michel Foucault)

مقاله پنجم از سلسله مقالات آموزشی جنس و جنسیت

 

میشل فوکو، فیلسوف و اندیشمند فرانسوی را در حوزه جنسیت با کتاب سه جلدی اش به نام «تاریخ سکشوالیته» -گاهی «تاریخ جنسیت» نیز ترجمه شده است- می شناسند. سه جلدی که تحت عناوین «اراده به دانستن»، «کاربرد لذت ها» و «مراقبت از خود» از سال 1976 تا 1984 توسط فوکو به نگارش در آمده است.

البته که پیش از آن که فوکو را با نظریاتش در باب جنسیت بشناسند، وی را میان اندیشه هایی از تبارشناسی قدرت پیدا می کنند. فوکو، رابطه قدرت با دانش را مورد کند و کاو قرار داده و در میان این دانش، مقولات و مباحث بسیاری را بررسی کرده است؛ که یکی از آنها، مفهوم جنسیت است.

فوکو باور دارد که جهان خارج از متن، به صورت خود به خودی فاقد هر گونه معناست. او می گوید که زبان، سخن و گفتمان، شکل دهنده واقعیات هستند و نظام زبان که امری است بسیار تاریخمند، شکل دهنده فرهنگ و معنا.

فوکو یکی از تأثیرگیرندگان از لویی استراس، زبان شناس معروف است و دقیقاً تحت تأثیر وی، باور دارد که معنا را نباید فقط و فقط در ساخت ذهن جست و جو کرد بلکه معناها از دل ساختارهای گفتمان و فرهنگی بیرون آمده، شکل می گیرند، تغییر حالت می دهند، بازتولید می شوند و از بین می روند.

می توان  گفت که در باور فوکو، یکی از عناصر شکل دهنده این ساختار زبانی، عوامل قدرت در جامعه هستند که بر عرصه های مختلف دانش نیز چنگ انداخته اند. همان طور که گفته شد، فوکو رابطه میان دانش و قدرت را بیش از هر چیز مورد بررسی قرار می دهد و در این بررسی ها، رد پای قدرت را در سکشوالیته نیز یافته و دنبال می کند.

جنسیت به مثابه ابزاری برای کنترل اجتماعی

جنسیت به مثابه ابزاری برای کنترل اجتماعی

فوکو در کتاب تاریخ سکشوالیته، به مخاطب نشان می دهد که قدرت حاکم  بر جای جایِ کره خاکی چگونه با بازی با مفاهیم وابسته یا مرتبط با جنس، روابط آدمی در جامعه (با هم یا با دیگر مفاهیم) را به بازی گرفته، کنترل کرده و مانند خمیر در دستان خود شکل می دهد.

فوکو یکی دیگر از برساختگرایانی است که مانند باتلر و دیگران باور دارد که مفهومی چون جنسیت، جز آن که برساخته ای باشد در راستای شکل دهی به نظام جنسیِ اجتماعی میان آدمیان، چیزی نبوده و نیست و این مفهوم در ساختار قدرت و در لایه های طبقات جامعه است که شکل می گیرد. از دیدگاه فوکو، جنسیت یعنی روش اداره کردن، تولید کردن و نظارت ما بر بدن هایمان، کنش هایمان و مناسبات اجتماعی مان در جامعه مدرن. جنسیت درون مایه مسلط خواست حقیقت شخصی ما در سده های نوزدهم و بیستم بوده است و در این مقام اهرمی است اصلی برای به انقیاد در آوردن سیستماتیک فرهنگی پیکر فردی و اجتماعی (برنز، 1381: 114).

این دیدگاه فوکو را می توان به سوءاستفاده ذاتگرایان از وجود قاطع جنس (sex) مرتبط دانست چرا که بزرگ ترین مشخصه آدمی در بدو تولد برای نشانه گذاری و هویت سازی، اندام جنسی اوست پیش از آن که آن لوح سفید وجودی اش، منقش به طرح و رنگی شود. فوکو، گفتمان جنسی دارای سلطه را گفتمانی می داند که در آن افراد، مسحور اولین و واضح ترین نشانه خود شده و با فریب تقابل و دوگانگی جنسی، به گروه ها و دسته های دوگانه تقسیم بندی می شوند. هرچه تعداد این گروه ها کمتر باشد، به طور قطع بستر ساده تری برای ایجاد سلطه از طریق مشخص کردن طرق و قواعد فراهم می شود.

به نظر فوکو، جنسیت، منظومه ای اتفاقی از گفته ها، رفتارها و مضامینی است که در عصر حاضر، آدمیان را در چنبره مناسبات قدرت و گفتمان قرار می دهد. به دیگر سخن، جنسیت عبارت است از راهبردی در جهت اداره، تولید و نظارت بر اندام آدمیان و مناسبات اجتماعی آنها… او مدعی است که آدمیان به زعم خود، خود را از سلطه الگوهای جنسی و اخلاقی قدرت قدیم آزاد می سازند اما غافل اند از آن که در دام الگوهای قدرت تازه افتاده اند (ضمیران، 1378: 162).

بنابراین پر واضح است که فوکو نیز مانند سیمون دوبوار اگزیستانسیالیست و جودیت باتلر برساختگرا، مسائل مربوط به جنسیت را مسائلی تماماً تاریخی معرفی کرده و باور دارد که گیر انداختن آن در چارچوب زیست شناسانه خطایی بزرگ است که تنها منجر به همان دور باطل بیرون آمدن از کلیشه های سکشوال و در دام دیگری افتادن خواهد بود.

فوکو فصل نخست کتاب «تاریخ جنسیت» خود را به فرهنگ ویکتوریایی تخصیص می دهد و مدعی است که در آغاز قرن هفدهم هنوز پنهان کاری جنسی به شدت قرن نوزدهم وجود نداشت. یعنی گونه ای تسامح و تساهل در مورد اسرار جنسی افراد جامعه وجود داشت. در این زمان هنجارهای حاکم بر رفتار و گفتار جنسی آدمیان متضمن سخت گیری های رایج در قرن نوزدهم نبود. اما با رواج فرهنگ ویکتوریایی، نوعی سکوت توطئه آمیز بر اندیشه و رفتار جنسی سایه افکند. گفت و گو درباره امیال و اعمال جنسی در کلیه سطوح جامعه تحریم شد و تنها حوزه ای که رفتار و گفتار جنسی در آن مجاز اعلام شد کانون زناشویی بود. به دیگر سخن از قرن هجدهم رفتار و گفتار جنسی موضوع سرکوب اجتماعی قرار گرفت. سرکوب جنسیت از اواسط قرن هفدهم آغاز شد و در قرن نوزدهم به اوج رسید… در حقیقت پنهان کاری جنسی، به عنوان بخشی از اخلاق بورژوازی، سکوتی بی سابقه را بر اعمال و امیال جنسی حکمفرما ساخت (همان: 164).

بنابراین می توان به وضوح دریافت که دغدغه فوکو از مفهوم جنسیت، دغدغه ای تهی از ذات گرایی است که فوکو در تمام جهات و ابعاد فکری و ذهنی اش از آن دوری جسته است. دیدگاه فوکو درباره جنسیت به عنوان اولیه ترین و سرسخت ترین هویت تحمیل شده آدمی نشان گر آن است که وی در این باره نیز با مناسبات قدرت به تقابل و رویارویی پرداخته و تمایل دارد تا کوچک ترین چیزی که موجب شکل گیری هرم قدرت می شود را، نشانه گرفته، مورد بررسی قرار داده و رسوا کند.

فوکو را می توان منتقدترین اندیشمند وابسته به نحله های انتقادی عصر مدرن شناخت.

 

وانیار

سوم اوت دو هزار و هفده

 

منابع استفاده شده:

  1. ضیمران، محمد، میشل فوکو: دانش و قدرت، تهران: هرمس، چاپ اول، 1378
  2. برنز، اریک، میشل فوکو، ترجمه: بابک احمدی، تهران: ماهی، چاپ اول، 1381

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *