نقش کوییر ایرانی در تئاتر و سینمای ایران را چه کسی بازی می کند؟

نقش کوییر ایرانی در تئاتر و سینمای ایران را چه کسی بازی می کند؟

نقدی بر نمایش های «شلتر» و «سیستم گروُن هلم» و فیلم «اکسیدان»

 

«شلتر»، امین میری، بهمن 1395 تا فروردین 1396

«شلتر»، ماکت است. ماکتی از یکی از گسترده ترین معضلات تهران امروز؛ کارتن خوابی. صحنه نمایش در شلتر، پناهگاه زنان بازیگری است که بازی در رُل زنان کارتن خوابی را بر عهده گرفته اند؛ مبتلا به اعتیاد، خشونت دیده از همسر و خانواده، درگیر تن فروشی و غیره. زنانی که چشم در چشم کارگردان از زندگی شان می گویند، ابراز پشیمانی می کنند از خطاهایشان، اندوهناک از ستمی که برشان رفته می گویند، گاه راضی اند که نجات یافته اند از شرایط پیشین و اما این میان، صداهایی از بلندگوها پخش می شود که مشخصاً در سکوت ضبط نشده اند؛ عوامل صحنه هم ساکت اند و با تماشاچیان به صداها گوش می دهند. صدا، صدای واقعی زنان کارتن خوابی است که روایت شان تبدیل به این نمایش شده است. شلتر، یک نمایش مستند است از اوج فلاکت که فقط در یک صحنه، مخاطب کلیشه زده را به خنده وا می دارد. جایی که…

«سیستم گروُن هلم»، علیرضا کوشک جلالی، تیر و مرداد 1396

«سیستم گروُن هلم» اما نهایتِ ملعون بودن نظام سرمایه داری را به بدترین شکل ممکن بر روی مخاطب فریاد می زند. نمایش، به قول خودش سیستم درنده خو و ضد انسانی بازار کار را تصویر کرده و حین فریادها و خشم ها و تمسخرها و تحقیرها و توهین ها، بحران زدگی کثیف جامعه بشری کنونی را به رخ حضار می کشد. سیستم گروُن هلم، یکی از بی رحمانه ترین نظام های استخدام را در یکی از بزرگ ترین کُنسرن های بین المللی نشان می دهد که از تمام رازها و ضعف های زیردستش آگاه است و توسط آنها در دوری باطل، یا وی را در قالب کارگری به زیر یوغ کشیده یا در نقش کارفرمایی، مسلط بر کارگران کرده و اما در ورای این شرایط، مافیای مرموزی نشسته که آن را برنامه ریزی می کند. نمایش با ترکیب لحظات آبزورد، کمیک، گروتسک و تراژیک، فراز و نشیب های فراوان را رقم می زند و گاه تماشاچی را از هیجان، بر صندلی لرزان می کند، گاهی وی را از اندوه، میخکوب بر صندلی و سر به تو می کند و گاه از شدت خنده به گریه می اندازد اما در چند دقیقه طولانی از نمایش، تمسخر و تحقیر موجود در این سیستم به تماشاچی نیز سرایت کرده و وی به واقع به تمسخر و تحقیر و تأثیر گرفته از کلیشه های ذهنی اش می خندد. جایی که…

نقش کوییر ایرانی در تئاتر و سینمای ایران را چه کسی بازی می کند؟

نقش کوییر ایرانی در تئاتر و سینمای ایران را چه کسی بازی می کند؟

«اکسیدان»، حامد محمدی، تابستان 1396

در اصل، ساخت و پرداخت فیلم و نمایش کُمدی در کشور ایران امری است دشوار چرا که وجود خطوط قرمز پر رنگ و تابوهای سنتی، مذهبی و سیاسیِ بسیار موجب می شوند تا نتوان حتی در کمدی غیر اجتماعی و غیر سیاسی نیز به راحتی نوشت، حرف زد و یا به چارچوب بازی کشیدش. بیش از هر چیز، کمدی ای در ایران می تواند مخاطب را بخنداند که جنسگرایانه باشد و مملو از آن چه به جنسیت مرتبط است و در این میان هم که زنان همواره اولین بازیچه طنزپردازان اند و رتبه دومّ دستمایه خنده شدن اختصاص دارد به افرادی که با برخی هنجارهای جامعه فاصله دارند. اکسیدان را نیز می توان در دسته چنین فیلم هایی قرار داد که هم اکنون در حال اکران بر پرده سینماها در ایران است. فیلم، داستان جوانی است که نامزدش با رؤیای زندگی ای بهتر به ناگاه از کشور خارج شده و وی به دنبال یافتن او به طرق مختلفی چنگ می زند تا بتواند از کشوری در اروپا ویزا گرفته و به دنبال وی برود. فیلم، کمدی است و صدای قهقهه حضار در سالن از ابتدا تا انتها بی وقفه شنیده می شود. فیلم، پیش رفته، جوان دست از یافتن نامزدش کشیده و در انتها با معشوقه جدیدی ازدواج می کند. صدای خنده ها اما در یک سوم آخر فیلم حتی مانع شنیدن دیالوگ ها در فیلم می شود. جایی که…

دو نمایش «شلتر» و «سیستم گروُن هلم» و فیلم «اکسیدان» در یک چیز مشترک اند و آن، این است که هر سه حاوی توجه به مفاهیم همجنسگرایی و ترنسکشوالیتی هستند:

ترنس کارتن خوابی که در «شلتر» از خانواده طرد شده، به تهران آمده و اکنون میان دیگر زنان کارتن خواب زندگی می کند. یک ترنس زن که با بدن مردانه متولد شده اما خود را یک زن می داند. لباس زنانه معیار می پوشد، آرایش زنانه معیار می کند و دارای هویت زنانه است.

یکی از کاندیداهای استخدام در همان کُنسرن بین المللیِ «سیستم گروُن هلم» که به عنوان یک ترنس در حال هورمون درمانی است تا بتواند به جنس مطابق با جنسیت خواسته خودش که یک زن باشد، تغییر جنس دهد و دقایقی طولانی از رنج هایش به عنوان یک ترنس می گوید.

و در آخر، در «اکسیدان»، بازیگری که مشخصاً به علت بی سوادی سازندگان فیلم در حوزه جنسیت، مشخص نیست قرار است نقش یک دوجنسه را بازی کند یا یک ترنس را، در صحنه ای از فیلم ظاهر می شود و در جایی دیگر، جوان نقش اول فیلم با راهنمایی یک قاچاقچی انسان خود را در نقش یک مرد همجنسگرا جا زده و به یک سفارت اروپایی رفته و درخواست ویزای فوری می کند تا از خطر مرگ رهایی یابد.

این سه صحنه از آن سه نمایش و فیلم، دقیقاً صحنه هایی هستند که مخاطب را بر صندلی ها در مرز به گریه افتادن از فرط خنده، می خندانند!

البته که می توان به جرأت بیان کرد که در سال های اخیر و با فعالیت های گسترده اما کُند فعالان حوزه جنسیت در ایران و البته به کمک شبکه های اجتماعی پس از دهه هشتاد به بعد، توجه به افراد با هویت های جنسی و جنسیتی و گرایش های جنسی متفاوت از نُرم های جامعه، به خصوص در عرصه هنر افزایش یافته است و در قالب اثر هنری، به مردم شناسانده شده است. همان طور که گفته شد «شلتر» به نویسندگی ساناز بیان و با مشاوره دکتر لیلا ارشد، نمایشی مستند و کاملاً واقعی است برگرفته از روایات واقعی که ماه های طولانی بر روی آن کار شده و از تجربه زیسته و مشاهده مشارکتی عوامل نمایش با زنان کارتن خواب، محتوایی ارزشمند به دست آمده است. توجه بسیار عوامل به ترنس کارتن خواب در این نمایش به شدت قابل تحسین بوده و بُعد تازه ای را پیش روی مخاطب می گشاید هر چند که قهقهه بی شرمانه و ناشی از ناآگاهی تماشاچی به حرکات بدن و توناژ صدای وی، هنگامی که ترنس از دردهایش می گوید، تأسف برانگیز است.

«سیستم گروُن هلم» نیز دقایق طولانی را به توصیف درونیات یک ترنس اختصاص می دهد که می تواند بر خلاف خنده تأسف برانگیز حضار، اشک از چشمان کسانی که از عمق چنین دردی آگاه اند، به ناگاه جاری کند؛ دردی از جنس طرد و تمسخر و تحقیر و توهین و نگاه جنسی. نویسنده اثر، جوردی گالچران اسپانیایی است اما توجه تیم نمایش علیرضا کوشک جلالی به این نمایشنامه که می توان گفت یکی از بهترین بازی ها مختص دقایقی است که فرد ترنس درباره خودش صحبت می کند، به شدت قابل تحسین است.

«اکسیدان»؛ اکسیدان، فیلم دون و فوق پوچی است که مبتلا به ویروس تجارت زدگی و کالایی سازی هنر برای فروش بیشتر و رواج عامدانه پوپولیسم در جامعه است. ویروسی که از ابتدای فیلم با دیالوگ های سکسیست، زن ستیزانه و سطحی نگری ای باور نکردنی به جان یک ساعت و سی و چهار دقیقه ای افتاده که مخاطب، صرف تماشای آن می کند. مقولات اجتماعی به روزِ بسیاری هم چون پناهندگی، تجرد زنان، همجنسگرایی، ترنسشکوالیتی و از این دست از تیررس دید نویسنده و تهیه کننده و کارگردان و غیره برای ساخت یک فیلم زرد که تنها به بهانه خنده مخاطب را به سینماها بکشاند، دور نمانده و عوامل فیلم از تحقیر و توهین و تمسخر، هیچ اقلیت و فرد فاصله دار از هنجارهای برساخته و محدود کننده جامعه را بی نصیب نگذاشته اند.

پژوهشگران اجتماعی و فعالان مدنی سال هاست که در ایران خطاب به وزارت فرهنگ و ارشاد، بر این ضعف ساختاری و ریشه دار پافشاری می کنند که ممیزی های مذهبی و سیاسی در این وزارت خانه چندین برابر ممیزی های اجتماعی سخت گیرانه اجرا می شوند و این هنر و ادبیات است که می توان از طریق شان، آموزش های لازم را به جامعه، به خصوص به جامعه ای در حال توسعه داد و نظارت جامعه شناسان متشکل از فعالان مدنی می تواند منجر به آموزشی شود که رخوت و ستیز نسبت به اقشار آسیب پذیر جامعه را کاهش داده و مردم را نسبت به معضلات، کاستی ها و دردهای جامعه حساس تر و در نتیجه فعال تر کند.

نکته مغموم کننده اما اینجا است که قدرت های حاکم بر جوامع هم اکنون دقیقاً به همان سیستم گروُن هلم، انسان هایی را می خواهند تهی از عطوفت و مملو از نفرت که به قول دیالوگ آخر نمایش فوق، در چشم مردم بسیار خوب جلوه کرده اما به واقع یک «شارلاتان حقیقتاً عوضی» باشند.

 

وانیار

11 اوت دو هزار و هفده

 

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *