دو‌جنس‌گرایی، راه نجات از بیهودگی مرزبندی‌های گرایش و تمایلات جنسی یا ثقلی بر پیچیدگی شناخت این مفاهیم و مسائل؟

 

 دو‌جنس‌گرایی، راه نجات از بیهودگی مرزبندی‌های گرایش و تمایلات جنسی یا ثقلی بر پیچیدگی شناخت این مفاهیم و مسائل؟

 

پویا

به دوستان دوجنس‌گرایم در روز مشاهده‌پذیری دوجنس‌گرایی که مفهوم کوییر را برایم شفاف‌تر معنا کردند

در سال ۱۹۹۱، نیویورک تایمز و رسانه‌های دیگری، گزارش پژوهشی‌ای را به صورتی بی‌بدیل پوشش داده و مورد توجه قرار دادند؛ گزارشی که به این پرسش، پاسخی ارائه می‌داد: انسان‌ها چگونه هم‌جنس‌گرا می‌شوند؟ پژوهش‌گر و عصب‌شناس این پژوهش، سیمون لووِی، مدعی شد که تفاوت‌های کالبدشناسانه‌ای بین مغز مردان همجنس‌گرا و مردان دگرجنس‌گرا یافته است و بر این اساس نتیجه گرفت که ترجیحات جنسی، مقولاتی از پیش تعیین شده هستند. اواخر همان سال، توجه مطبوعاتی دیگری به دو پژوهش‌گر دیگری شد که از طریق مطالعه دوقلوها ادعا کردند که هم‌جنس‌گرایی، پایه ژنتیک دارد. در مقاله دیگری با عنوان “آیا برخی انسان‌ها، هم‌جنس‌گرا متولد می‌شوند”، به طور مستقیم به این مسئله اشاره شده بود که “علم، به سرعت در حال این نتیجه‌گیری است که گرایش جنسی، امری ذاتی است”. سپس در سال ۱۹۹۳، چنین مطرح شد که ژن “هم‌جنس‌گرایی” در کروموزوم ایکس X یافت شده است. این ادعا، پاسخ‌ها و واکنش‌های سریع و حساسی را در پی داشت. نه به این سبب که چنین ادعایی محدودیت‌های روش‌شناسی داشت، بلکه به این سبب که دارای پیامدهای سیاسی و اجتماعی بود. پرسش‌هایی از این دست که: اگر هم‌جنس‌گرایی ذاتی است، پس پیش‌داوری‌های هم‌جنس‌گراستیزانه از این باب که هم‌جنس‌گرایان مسئول تمایلات و رفتارهای هم‌جنس‌گرایانه خود نیستند، از بین خواهند رفت؟ یا اگر هم‌جنس‌گرایان می‌توانند از طریق اسکن مغزی شناسایی شوند، این بدان معناست که تلاش‌هایی برای شناسایی کودکانی که احتمال دارد هم‌جنس‌گرا باشند با هدف درمان‌های اصلاحی، صورت خواهد گرفت؟

از مقاله “معمای دوجنس‌گرایی” منتشر شده در کتاب “تمایلات دوگانه”، نگارش اس. وینبرگ، جی. ویلیامز و و. پریور

 

دهه‌ها پس از وقوع انقلاب جنسی دهه ۶۰ میلادی و شکل‌گیری جنبش هم‌جنس‌گرایی و تغییر و انتقال و گستردگی بیش‌تر به جنبش ال.جی.بی.تی و کوییر، مباحثات پیرامون خروج از تقابل‌ها در علوم اجتماعی پسامدرن و تأکید بر به رسمیت شناختن تکثر و عدم تمرکز بر هویت‌های مختلف (نه فقط هویت جنسی و جنسیتی، که نژادی، وطنی و غیره)، هم‌چنان نه از جانب جامعه بزرگ‌تر خارج از اجتماع ال.جی.بی.تی، بلکه از درون این اجتماع نیز با آن چه که اتفاقاً می‌بایست، نقطه عطف شکل‌گیری چنین جنبش‌هایی باشد، با ساختار مضاعف مفاهیمی چون خشونت، ستم و تبعیض نسبت به افرادی که در دوگانه هم‌جنس‌گرا-دگرجنس‌گرا قرار نگیرند، مواجهیم.

سرعت رشد تحولات اجتماعی در دهه‌های اخیر در همه ابعادش آن چنان فزاینده بوده که شاید توجیهاتی چون مرحله‌ای بودن تغییر، در فضایی که علم به حمایت و تولید محتوا و ارائه راهکار برای فعالیت مدنی برآمده و به نظر می‌رسد که قِسم عظیمی از آکادمیکرها، در راستای ایجاد بستر مناسب و معقول برای کنشگران مدنی، به دانش‌اندوزی و مکاشفه بیش‌تر می‌پردازند، نوعی بهانه‌جویی و توجیه به نظر برسد.

دوجنس‌گرایی را شاید تمایل داشته باشم پادزهری برای زهر “یا این، یا آن” توصیف کنم، هرچند که شاید عمل‌گرایی‌ای که در این ادعا به کار می‌برم، خوشایند نسبی‌نگران و دوجنس‌گرایان نباشد، اما مقصود از این فعل‌گرایی، نه پاسخی به پرسش “گرایش جنسی، انتخاب است یا اجبار”، بلکه با نگاهی نتیجه‌گرایانه و فایده‌گرایانه، شرایطی باشد که فعالیت‌های متأخر کنشگران دوجنس‌گرا و دوجنس‌گرایی در فضای مرتبط کنش‌گری و علمی مطالعات جنسیت ایجاد کرده باشد.

بعید می‌دانم بتوان انکار کرد که اگرچه مطالعات کوییر و ال.جی.بی.تی، مطالعاتی مرد /گی‌محورانه هستند و در ساختار این مطالعات هم طبقه‌بندی‌ای عمودی به چشم می‌خورد که در آن، پژوهش‌گران و دانشمندان گی، خود را خالق و پیش‌برنده جریان اصلی علم جنسیت می‌دانند و در این طبقه‌بندی، سپس لزبین‌ها به واسطه تعلق نسبی بسیار به مکتب قدرتمند فمینیسم و پس از آن، تراجنسیتی‌ها به واسطه توجه بسیار سیاسی به این لایه از اجتماع ال.جی.بی.تی و البته نقطه عطف ایجاد این پرسش بودن که “آیا جنس و جنسیت نیز مفاهیمی دوگانه‌اند و اگر اصرار بر این است که چنین نیست و چنین نباید باشد، آن‌گاه جایگاه تراجنسیتی‌ها در این مطالعات و کسب چنین شناختی کجاست”، در طبقات پایین‌تر قرار گرفته‌اند.

چنین دیدگاه خردی را به این مقصود ارائه می‌کنم که بتوانم این پرسش را در ذهن مخاطب نقش کنم که آیا منبع و ریشه دوجنس‌گراستیزی -نه در جامعه، که به وضوح ریشه آن در جامعه بزرگ‌تر به واسطه عدم پذیرش درونی‌شده و قطعی تنوع گرایش جنسی و تمایل آن به مرزگذاری و کنترل و محدودسازی است، بلکه در اجتماع ال.جی.بی.تی-، ریشه در نفوذ نگاه و نگرش جامعه مردسالار کنترل‌گر دارد که این اجتماع هم دست‌آموز ساختار آموزشی چنین جامعه‌ای است و از آن ایزوله یا دور نبوده است، یا علوم مرتبط با جنسیت، از علوم انسانی گرفته تا علوم زیست‌شناختی، تحت سلطه چنین نگاه مرد /گی‌محورانه‌ای به نادیده‌انگاری گروه‌هایی پرداخته که عدم تأکیدشان به این سوی و آن سوی طیف را اتفاقاً می‌توان راه فراری از ترسیم و ساخت چارچوب‌هایی دانست که علوم کوییر، بر خلاف آن چه باید رسالت‌شان می‌بوده، تحت سلطه و برتری مردانه بر ساختار علم از قرن‌ها پیش تا علم پست‌مدرن کنونی -همان‌طور که بر بسترهای دیگر اجتماع، مانند صنعت سینمایی که حتی بر موضوعاتی مثل ال.جی.بی.تی متمرکز می‌شوند و به وضوح ردپای برتری‌جویی و منفعت‌گرایی اروتیک مردانه را در فیلم‌های گی و لزبین می‌توان دید- به ایجاد فرادست-فرودستی پرداخته‌اند و این تلاش و موجودیت را سرکوب کرده‌اند.

پاسخ به این پرسش هر چه باشد، حضور در اجتماع ال.جی.بی.تی و تبعیض مضاعفی که بر دوجنس‌گرایان -و به طور جامع‌تر، غیرتک‌جنس‌گرایان و همه‌جنس‌گرایان- به صورت خودآگاه و ناخودآگاه اعمال می شود، کلیشه‌های منفی‌ای که علیه آنان در میان هم‌جنس‌گرایان وجود دارد، طردی که این افراد در این اجتماع با آن مواجه می‌شوند و تلاشی که می‌باید به طور مداوم و دائم در پیش بگیرند تا با گزاره‌های دوجنس‌گراستیزانه‌ای که علیه آنان مطرح می‌شود، مقابله کنند، این پرسش نهایی را مطرح می‌کند که غیرتک‌جنس‌گرایی -که با اعلام و تأکید موجودیت دوجنس‌گرایان آغاز شد- به این پرسش‌های اولیه که جامعه هنوز پاسخی روشن برای آنان دریافت نکرده، به خصومت گروه‌هایی که تمایل به اصلاح ژنتیکی با توسل به یافته‌های علم ژنتیک درباره گرایش جنسی به هم‌جنس دارند، و به دولت‌های کنترل‌گری که تمایل به دسته‌بندی محدودتر افراد دارند، حتی اگر بپذیرند که در کنار دگرجنس‌گرایان، هم‌جنس‌گرایان نیز، هستند، این پاسخ شفاف را می‌دهد که اصولا، تلاش برای دسته‌بندی و مرزگذاری بر هویت‌ها و گرایش‌ها، عملی بیهوده است و این چنین بتوان رسالت موجودیت کوییر را بدان بازگرداند، یا بالعکس، ابهامی بیافزایند بر این پرسش‌ها و راه را برای آنانی که در اصول‌شان، علم در خدمت کنترل و سرکوب به کار می‌رود و با چنگ زدن به مفاهیم نسبی و ناشناخته‌ای چون اخلاق، تمایل به کنترل انسان دارند، باز کند؟

به نظر می‌رسد پاسخ هرچه باشد، غیرتک‌جنس‌گرایان در تلاشی برای اثبات حقانیت خودشان، کوششی بر ناحق بودن دیگر گروه‌ها در اجتماع ال.جی.بی.تی ندارند، یا دست کم کم‌تر چنین به نظر می‌رسد.

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *